صلح حدیبیه استراتژی فراموش شده!
پیامبر اسلام بعد از درگیریهای متعددی که با کفار قریش داشت یک روز به ناگاه تصمیم گرفت که بدون سلاح به همراه یارانش و به قصد حج به سوی مکه حرکت کند. خیلی از مسلمانان از این حرکت برآشفتند، چون کفار قریش آنان را در مدینه هم راحت نمیگذاشتند چه برسد به اینکه آنها الان قصد داشتند بدون سلاح به مرکز حکومت کفر وارد شوند. اما کفار قریش به خاطر حفظ وجههی خود هم که شده نمیتوانستند افرادی را که به قصد حج به مکه میآیند مورد هجمه قرار دهند، و این را پیامبر خوب میدانست. ولی آنها بالاخره در نزدیکیهای مکه جلوی حرکت کاروان پیامبر را گرفتند. بعد از مذاکرات فراوانی که بین پیامبر و کفار قریش انجام گرفت، وی دست به عمل عجیبی زد که با روحیهی انقلابی او و پیروانش سازگار نبود. آری حضرت محمد (ص) پیمان صلحی را امضا کرد که مفاد آن برای برخی مسلمانان کم بصیرت غیر قابل قبول مینمود. پیمان «صلح حدیبیه» که مفاد آن را در زیر میبینید به ظاهر به ضرر مسلمانان و به نفع کفار تنظیم شده است:
- قریش و مسلمانان پیمان میبندند که در ده سال، با یکدیگر نجنگند و به یکدیگر شبیخون نزنند.
- هرگاه فردی از مکه از میان قریش بگریزد و به مسلمانان پناه آورد، محمد باید او را به قریش بازگردانند، ولی اگر یکی از مسلمانان به سوی قریش گریخت، قریش موظف به بازگرداندن او نیست.
- قریش و مسلمانان آزادند با هر قبیلهای که خواستند پیمان ببندند.
- محمد و پیروان او بایست این سال به مدینه بازگردند و در سال آینده و سالهای پس از آن، میتوانند برای زیارت کعبه به مکه بیایند، به شرط آن که سه روز بیشتر در مکه نمانند و سلاحی جز شمشیر در غلاف، به همراه نداشته باشند.
- مسلمانانی که در مکه هستند، به موجب این پیمان، در انجام تکالیف و اعتقادات مذهبی خود آزادند و کسی حق ندارد به آنان آزار برساند و یا آنها را مسخره کند، و یا آنان را به رها کردن آئین اسلام، بازدارد؛ بتپرستان قریش نیز در انجام عبادات مذهبی در مدینه آزاد هستند و مسلمانان حق تعرض به آنها را ندارند.
- قریش و مسلمانان پیمان میبندند که اموال یکدیگر را به رسمیت بشناسند.
- مسلمانانی که از مدینه به مکه وارد میشوند، جان و مالشان محترم است و کسی حق تعرض به آنان را ندارد.
پیامبر حتی به حذف «بسم الله الرحمن الرحیم» از اول قرارداد رضایت داد تا بتواند این پیمان صلح را بالاخره به سرانجام برساند. من حتم دارم که اگر انقلابی نمایان دوآتشهای مثل آقای «ح. ش.» در آن دوران حضور داشتند در روزنامهی «ک.» پیامبر را به خاطر امضای این قرارداد، نعوذبالله، به سازش کاری و خیانت به آرمانهای اسلام متهم میکردند. اما پیامبر به راستی چرا تن به این پیمان به ظاهر خفت بار داد؟ واقعیت این است که این قرارداد شاید در کوتاه مدت به ضرر مسلمانان تمام میشد اما در بلند مدت برکات فراوانی نصیب آنها مینمود. به طوری که به گفتهی بسیاری از مفسرین آیهی شریفهی «انا فتحنا لک فتحا مبینا» نه در وصف یک پیروزی جنگی که در وصف صلح حدیبیه نازل شده است.
در واقع پیامبر به واسطهی علم خدادادیای که داشت میدانست در وضعیت تنش آلود و با مشغول شدن به درگیریهای فرسایشی با کفار، نمیتواند به جهانی کردن نهضت خود بیندیشد. او در سالهای صلح توانست علاوه بر شبه جزیرهی عربستان، صدای اسلام را حتی به امپراتوریهای ایران و روم برساند. این در حالی ست که در شرایط جنگی و محاصرهی سیاسی- اقتصادی وی به قبایل اطراف مدینه نیز نمیتوانست بپردازد. پیامبر در سالهای صلح و آرامش، نظام اسلامی را از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی چنان تقویت نمود که وقتی به مکه لشکر کشید دیگر کفار قریش حتی جرات دفاع از خود را نیز نداشتند. مشرکینی که چند سال پیش با قبایل متحد خود عرصه را بر مسلمین تنگ کرده بودند، با سیاست و کاردانی پیامبر، دیگر تنها مانده بودند.
استراتژی صلح حدیبیه با اینکه حیاتیترین پیام حضرت محمد (ص) برای انقلابهای نوپای اسلامی ست، اما متأسفانه در انقلاب اسلامی ما به کلی به فراموشی سپرده شد؛ در حالی که گروهکهای جدایی طلب در گوشه و کنار کشور دست به خشونت میزدند و تمام امور اجرایی کشور مختل شده بود و ما حتی از تأمین امنیت سران نظام نیز عاجز بودیم، ناشیانه شعار صدور انقلاب سر میدادیم و ملتهای منطقه و جهان را به خیزش فرا میخواندیم. ما به جای اینکه ابتدا به تقویت و سامان دهی امور کشور بپردازیم، شروع به تحریک مردم منطقه نمودیم و قصد داشتیم انقلاب ضعیف و نیمهکارهی خود را به آنها صادر کنیم. این حرکات از طرف سران مرتجع عربی بی پاسخ نماند و همهی آنها بر علیه ما متحد شدند. صدام حسین که قبل از انقلاب محبوبیت چندانی در میان اعراب نداشت به واسطهی حمله به کشور ما مورد اقبال آنان قرار گرفت. حتی ابر قدرتهای شرق و غرب که در هیچ چیز باهم توافق نداشتند به خاطر تهدیدی که از جانب انقلاب ما احساس میکردند، در یاری رساندن به صدام با هم متفق شدند. به خصوص که ما شمشیر را از رو بسته بودیم و با دیپلماسی تهاجمی به جنگ شرق و غرب میرفتیم.
روی دیوار یکی از دانشگاهها نوشتهای را دیدم که از اوایل انقلاب به یادگار مانده بود: «مرگ بر آمریکا، شوروی، چین!!» واقعاً اگر پیامبر در اوایل حکومت خود شعار مرگ بر ایران و مرگ بر روم سر میداد آیا آنها اجازه میدادند اسلام و حکومت اسلامی پا بگیرد؟ او ابرقدرتهای زمان خود را با لحنی صلح جویانه به اسلام دعوت مینمود تا آنها از حکومت وی احساس تهدید نکنند و بر علیهش جبهه نگیرند. وی هر جا که لازم میدید از تمامیت ارضی و حقوق مسلمین با قدرت دفاع میکرد اما هیچ گاه سیاست تهاجمی نشان نمیداد تا حکومت اسلامی بتواند در شرایط غیر تنش آلود، فرصت رشد و شکوفایی داشته باشد. در واقع او اهداف عالی بلند مدتی داشت که چند امتیاز کوچک که در قرارداد صلح حدیبیه به کفار داده بود در برابرشان ناچیز بود. عاقبت این سیاست پیامبر به خوبی جواب داد و در عرض چند سال دامنهی حکومت اسلامی از مرزهای شبه جزیرهی عربستان گذشت و قلمرو ایران و روم را نیز در بر گرفت.
با نگاهی اجمالی به تاریخ سی و چند سالهی انقلاب اسلامی ایران، به خوبی میتوان دید که متأسفانه تمام وقت و انرژی ما در این سالها صرف اصطکاک با ابرقدرتها و کشورهای همسایه شده است. گرچه ما نسبت به زمان شاه پیشرفتهای فراوانی داشتهایم، اما در مقایسه با کشورهای باثبات منطقه سالها از قافلهی پیشرفت عقب ماندهایم. سی سال پیش کشور امارات بیابان و ده کورهای بیش نبود و الان تنها دروازهی ارتباطی ما با اقتصاد جهانی ست، سی سال پیش اکثر مردم ترکیه به لطف قاچاقچیان آذربایجان غربی امرار معاش میکردند و اکنون ترکیه جزو بیست کشور توسعه یافتهی جهان است. جنگ تحمیلی و تحریمهای گستردهی اقتصادی و سیاسی نتیجهی اشتباه ما در تعیین اولویتها بود. ما باید اولویت اول را کسب قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی قرار میدادیم و آرمان غلبه بر قدرتهای غربی و شرقی و نفوذ در کشورهای منطقه را در یک برنامهی مخفی بلند مدت (سی-چهل ساله) دنبال میکردیم؛ نه اینکه از همان اول با همهی دنیا سرشاخ میشدیم.
متأسفانه امروزه هم حتی با گذشت سالها از روزهای ملتهب انقلاب هنوز اکثر کشورهای همسایه بر علیه ما گارد گرفتهاند، کشورهای غربی به واسطهی ترس و بیاعتمادیی که نسبت به ما دارند به بهانهی فعالیتهای هستهای تحریمهای سنگین علیه ما وضع میکنند و لاشخورهای شرقی نیز از این آب گل آلود ماهیهای چاق و چله میگیرند. اجرای طرح تحول اقتصادی هم با اینکه طرح نسبتاً خوبی ست ولی در شرایط متشنج امروز، مثال تعمیر کشتی در یک دریای طوفانی ست. اظهارات غير مسئولانهی برخی از مسئولین نیز مزید بر علت شده و سگهای هار صهیونیزم را هر چه بیشتر بر علیه ما تحریک میکند تا بیایند و دانشمندان هستهای ما را سینه بدرند يا جنگ خانمان سوز ديگري به راه اندازند...
لطفا مقالات زیر را نیز مطالعه بفرمایید:
شايسته سالاري و اسلام ناب - شنبه هفتم آبان 1390
آسیب شناسي شایسته سالاری ایرانی - یکشنبه پانزدهم آبان 1390
چند حكايت بي ربط - یکشنبه بیست و دوم آبان 1390
ناريا عجيب ترين كشور دنيا - جمعه هجدهم آذر 1390
:: موضوعات مرتبط:
سياسي ,
دینی و مذهبی ,
,
:: برچسبها:
صلح ,
حدیبیه ,
استراتژی ,
فراموش شده ,
پیامبر ,
اسلام ,
ایران ,
سیاست ,
کفار ,
آمریکا ,
شوروی ,